سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خاطرات گمشده

با کسی جزعشق همبازی نشو

 

پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت رابه پا کن تا به تا
 
قاه قاه خنده ات را سازکن
بازهم با خنده ات اعجاز کن
 
پابکوب ولج کن وراضی نشو
با کسی جزعشق همبازی نشو
 
بچه های کوچه راهم کن خبر
عاقلی را یک شب ازیادت ببر
 
خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادرنماز پولکی
 
طعم چای وقوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان
 
مادری ازجنس باران داشتیم
درکنارش خواب آسان داشتیم
  
یا پدراسطوره  دنیای ما
قهرمان باورزیبای ما
 
قصه های هرشب مادربزرگ
ماجرای بزبزقندی وگرگ 
 
غصه هرگزفرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت
 
هرکسی رنگ خودش بی شیله بود
ثروت هربچه قدری تیله بود
 
ای شریک نان وگردو وپنیر!
همکلاسی! بازدستم رابگیر
 
مثل تودیگرکسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست؟
 
حال ما راازکسی پرسیده ای ؟
مثل ما بال وپرت راچیده ای ؟
 
حسرت پروازداری درقفس؟
می کشی مشکل دراین دنیا نفس؟
 
سادگی هایت برایت تنگ نیست؟
رنگ بی رنگیت اسیررنگ نیست؟
 
رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟
آسمان باورت مهتابی است؟
 
هرکجایی شعرباران را بخوان
ساده باش وبازهم کودک بمان
 
بازباران با ترانه،گریه کن !
کودکی تو،کودکانه گریه کن!
 
ای رفیق روزهای گرم وسرد
سادگی هایم به سویم بازگرد!
 

نوشته شده در پنج شنبه 92/2/12ساعت 12:19 صبح توسط رها نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ