سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خاطرات گمشده

نمی دونم چی باید بگم بعضی موقع ها میگم اصلان این همه به آب و آتیش زدن واسه چی ؟؟؟

راستی مدیر مدرسه انرژی اتمی رو نمی دونم میشناسی یا نه اونم امروز آگهی ترحیمشو تو روزنامه دیدم!

خدا بیامرزدش...

خدا همه اسیران خاک رو بیامرزه...

امیدوارم خدا من رو هم بیامرزه...

بعضی از بچه ها انقدر نسبت به درس و گرفتن نمره بالا بی انگیزه رفتار می کنن که بعضی موقع ها این انرژی شون رو بقیه هم تاثیر میذاره...

بعضی موقع ها دارم درس می خونم یهو می خوام گریه کنم فک کن وسط درس ولی اصلان دلیلش ربطی به درس نداره...

بعد یهو ادامه می دم به خوندن

فک کنم اینا علائم دیوانگی باشه نمی دونم

امروز ظهر قبل از اینکه برم دانشگاه داشتم نماز می خوندم لیلا هم داشت می رفت بالا  منم فک کردم رفته یهو زدم زیر گریه اما بی صدا از سجده که بلند شدم دیدم لیلا هنوز نرفته و حرکت منو دیده!

حالا منم دارم خودمو میزنم به او ن راه که نه من گریه نمی کردم اونم داره می گه اگه سر نماز گریه کنی نمازت باطله ها ....

منم خجالت کشیدم خودم زدم به اون راه  که فک کنه اشتباه کرده

دوست ندارم جلوی کسی گریه کنم ....

این خستگیه امتحان امروز واقعا رو شونه هام مونده خیلی بده کلی زحمت بکشی بد آخرش اینطوری بشه........!!!!!!!11

من ترم اول واسه ریاضی مهندسی خیلی زحمت کشیدم با اینکه حالم اصلا خوب نبود ولی با بچه ها قرار می ذاشتیم دانشگاه تا ریاضی کار کنیم پاس شیم

خلاصه حسابی به هر نحوی بود خوندیم

رسیدم شب امتحان مهندسی اون شب  من حالم خوب نبود داشتم دیونه می شدم فکر الهام از ذهنم بیرون نمی رفت همه فرمولها رو حفظ بودم همه تمرینها رو کار کرده بودم

اینم شانس ماست روز امتحان شد گفتم من تلاشمو کردم

رفتم ساده ترین سوالم نتونستم حل کنم فک می کنی چند شدم 6 شدم من برای اولین بار تو تمام سالهایی که درس خونده بودم ریاضی مهندسی رو با نمر 6 افتادم

می دونی یعنی چی یعنی تمام اون خوندنا تلاشها و زحمت ها کشک ...

استاد ریاضی مهندسی تنها استادی بود که من ماجرای خواهرم رو بهش گفته بودم دلیل مشکی پوشیدنم رو می دونست حتی کمک نکرد من نیوفتم .....

مهم نیست شاید اصلا حرفم رو باور نکرده

ای کاش که واقعا همش دروغ بود ...... ای کاش

ای خدا ...........

حالا این درس هم شر شده نمی دونم کجا برم واسه تابستون بگیرمش

اگه جایی ارائه کنن؟؟

نمی دونم شاید اصلا کار خوبی کرد نمی دونم ....


نوشته شده در دوشنبه 92/3/13ساعت 11:6 عصر توسط رها نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ