خاطرات گمشده
سلام اقا جون سلام مولا سلام عزیز فاطمه سلام... تولدت مبارک انشاالله همیشه زنده و سلامت باشی نمی دونم موقعی که میای من هستم یا نه نمی دونم چقدر مونده تا که بیای نمی دونم بلاخره کی این بی قراری ها و دلتنگی ها به پایان می رسه نمی دونم .... فقط تنها کاری که می تونم بکنم اینکه دعا کنم زودتر بیای زودتر بیایی و ما این مردم رو این جهانو همه رو نجات بدی ... بیایی و عدالتو برقرار کنی ببینم بلاخره می شه تو این دنیا یه روزی عدالت برقرار شه یا نه میشه یه روزی باشه که کسی دردی نداشته باشه دلتنگی نداشته باشه واقعا دلش خوش باشه حالش خوب باشه سبقت گرفتنشون از هم به خاطر خوبی ها باشه و محبت کردن نه چیز دیگه آقا جون دلم تنگه خیلی به خدا به قرآن نمی دونم چی بگم دست خودم نیست پارسال این موقع خواهرم خواهر عزیزم کنارم بود پیشمون بود هممون دور هم بودیم اصلا نمی فهمیدیم درد واقعی یعنی چی من هنوز معنی دلتنگی رو نمی دونست حس نکرده بودم تنهایی رو خدایا خدایا خدایا الهام الان کجایی خواهرم داری چیکار می کنی حالت چطوره الهام خوش به حالت خوش به سعادت وقتی فک می کنم بدون تو خوشحال باشم به دون تو بخندم انگار هرچی غم ه تو عالم میاد رو قلب من امروز من اصلا بیرون نرفتم لیلا امد گفت بیا بریم بیرون یه دور بزنیم گفتم نه دوست داشتم ولی یاد نبود تو که میوفتم انگار دیگه هیجی تو این دنیا خوشحالم نمی کنه .... همش فک می کنم همین دیروز بود که با هم بودیم دیروز همش صدات تو گوششم بود واقعا صداتو می شنیدم احساس ارامش می کردم دیشب محمد دلش واسط تنگ شده بود.
| قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |
پرهایم را چید که تنها جایی نروم ...اما بی معرفت خودش بی من کوچ کرد...
